فراز پارتی

بازی-فیلم-کد بازی-ترینر بازی-کرک بازی-آهنگ-زندگی نامه ی دانشمندان و قهرمانان-تاریخچه-جک-دانستنیها

فراز پارتی

بازی-فیلم-کد بازی-ترینر بازی-کرک بازی-آهنگ-زندگی نامه ی دانشمندان و قهرمانان-تاریخچه-جک-دانستنیها

دانلود Adobe Photoshop CS3

.::.دانلود فتوشاپ ورژن Portable Adobe Photoshop CS3 Extended.::.
 
 
 
 
 فکر نکنم هیچ نیازی به توضیح باشه و همه چیز از روی تیتر مشخصه...

جهت دانلود بخش اول در اینجا کلیک کنید.

حجم بخش اول: 30 MB

جهت دانلود بخش دوم در اینجا کلیک کنید.

حجم بخش دوم: 27.8 MB

حجم کل ابزار: 57.8 MB

دانلود Adobe Photoshop CS4

نسخه پرتابل فتوشاپ CS4 با حجم ۵۰ مگابایت – Adobe Photoshop CS4 Portable

Adobe Photoshop CS4 محصول معروف و نام آشنای شرکت نرم افزار آدوب می باشد که به شما این اجازه رامی می دهد تا  تصاویر واقعی و با کیفیت را ایجاد نموده وهمچنین این امکان را برای شما فراهم می آورد تا آنها رابا استفاده مجموعه ای کامل از ابزارهای نقاشی، رسم، نیز ابزارهای روتوش ، تغییر داده و بهبود بخشید. از دیگر قابلیتهای این نرم افزار می توان به بازبینی سریع ، برچسب گذاری، مرتب نمودن تصاویر، جستجو و ویرایش Metadata و لغت های کلیدی، و به اشتراک گذاری خودکار دسته ای از فایلها توسط مرورگرفایلی ارتقا یافته و مفید نام برد. با استفاده از فتوشاپ می توانید با روشی که بهترین راه برای شما با  ذخیره فضای کاری شخصی شده و تنظیمات ابزارها و نیز ایجاد کلیدهای میانبر صفحه کلید برروی تصاویر خود کار کنید. همچنیین می توانید چندین مرحله متفاوت را بلافاصله توسط پلات History  نرم افزار، undo  یا  redo نمایید .
همچنین میتوانید فیلترهای مختلف و متنوع فتوشاپ را از گالری فیلترها ، محلی که می توانید افکتهای جمع شده را بازبینی نمایید، مرور کنید. و همچنین نتایجی تحسین برانگیز با استفاده از ترکیب تصاویر ، متون، وصدها افکتها لایه بندی که به شما اجازه کنترل توسط گروه بندی کردن مجموعه ها، کدینگ رنگها، و قفل نمودن را می دهد، بدست آورید. تنوع در طراحی ساختارها برای کلاینتها توسط ذخیره مجموعه ای از لایه ها درون یک فایل به عنوان Layer Comp ها بسیار کار آمدتر خواهد بود. می توانید با استفاده ازقراردادن متن برروی وسشیرها و یا درون اشکال ،  چاپ چشم گیری را ایجاد نمایید. همچنین می توانید حتی درنرم افزار Adobe Illustrator در هرزمانی متن را ویرایش نمایید.
نسخه ای که هم اینک برای شما آماده کرده ایم، نیاز به نصب نداشته  و قابل حمل می باشد و با حجم بسیار کم و بسیار مناسب می باشد.

 

psportable نسخه پرتابل فتوشاپ CS4 با حجم ۵۰ مگابایت – Adobe Photoshop CS4 Portable

 

icon برچسب ها: دانلود Adobe Photoshop, دانلود رایگان Adobe Photoshop, دانلود زایگان فتوشاپ, دانلود فتوشاب cs4, دانلود فتوشاپ جدید, دانلود فتوشاپ کم حجم, دانلود نسخه جدید فتوشاپ, دانلود نسخه پرتابل فتوشاپ, نسخه جدید Adobe Photoshop 
 
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ...

مناظر زیبا

  
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 

نظامی گنجوی

نظامی گنجوی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو
جمال‌الدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی
Nizami Rug Crop.jpg
نگاره خیالی
تولد۵۳۷
گنجه
مرگ۶۰۸
گنجه
مدفنگنجه
لقب‌هاحکیم نظامی
زمینه فعالیتشعر فارسی
سبکسبک شعر فارسی عراقی
ملیتایرانی
دورهسلجوقیان
محل زندگیگنجه
پیشهشاعر و داستان‌نویس
آثارمخزن‌الاسرار , هفت پیکر
خسرو و شیرین , اسکندرنامه
لیلی و مجنون


نظامی گنجه‌ای (گنجوی)، جمال‌الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی متخلص به نظامی (زادهٔ ۵۳۵ در گنجه - درگذشتهٔ ۶۰۷-۶۱۲) شاعر و داستان‌سرای پارسی‌گوی قرن ششم هجری، که به‌عنوان پیشوای داستان‌سرایی در ادب فارسی شناخته شده است. [۱] [۲]


فهرست مندرجات

[نهفتن]

[ویرایش] زندگی

از زندگانی نظامی اطلاعات دقیق در دست نیست و در بارهٔ سال تولد و وفات او نقل‌های تذکره‌نویسان مختلف است. آنچه مسلم است از مردم گنجه بود و در این شهر می‌زیست و در همین شهر وفات یافت.

مادر او از اشراف کرد بوده و این بر پایهٔ یک بیت از دیباچهٔ لیلی و مجنون («گر مادر من رئیسهٔ کرد...») دانسته شده است[۳]. در باره اصلیت و تبار پدری او آنچه در تذکره‌ها آمده گمانه‌زنی‌هایی بر پایۀ برخی از شعرهای اوست.[۴] [۵].

از اشاره‌های موجود در خسرو و شیرین دانسته می‌شود که اولین همسر او، کنیزکی که دارای دربند به عنوان هدیه‌ برایش فرستاده بود، زمانی که نظامی سرودن خسرو و شیرین را به پایان رساند و پسرشان محمد هفت سال بیشتر نداشت، از دنیا رفته بوده است.[۶] [۷] در لابلای شعرهای نظامی اشاره‌هایی به دو همسر بعدی او نیز دیده می‌شود که هر دو در زمان حیات شاعر درگذشته‌اند.[۸]


نظامی از دانش‌های رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، علوم اسلامی و زبان عرب) آگاهی وسیع داشته و این خصوصیت از شعر او به‌روشنی دانسته می‌شود. از معاصران خود با خاقانی دوستی داشت، و در مرثیهٔ او سرود:

همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشددریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی

نظامی همه عمر خود را در گنجه در زهد و عزلت بسر برد و تنها در ۵۸۱ سفری کوتاه به دعوت سلطان قزل ارسلان (درگذشتهٔ ۵۸۷) به سی فرسنگی گنجه رفت و از آن پادشاه عزت و حرمت دید. نظامی هرچند شاعری مدح‌پیشه نبوده، با تعدادی از فرمانروایان معاصر مربوط بوده است، از جمله: فخرالدین بهرامشاه پادشاه ارزنگان از دست‌نشاندگان قلج ارسلان سلطان سلجوقی روم که کتاب مخزن الاسرار را به نام او کرده است، اتابک شمس‌الدین محمد جهان پهلوان که منظومه خسرو و شیرین به او تقدیم شده است، طغرل بن ارسلان سلجوقی و قزل ارسلان بن ایلدگز که در همین منظومه از ایشان نام برده است، ابوالمظفر اخستان بن منوچهر شروانشاه که لیلی و مجنون را به نام او کرده است.

نظامی در فاصلهٔ سال‌های ۶۰۲ تا ۶۱۲ در گنجه درگذشت و آرامگاهی به او در همان شهر منسوب است.

[ویرایش] گنجه، شهر نظامی

برگی از خمسهٔ نظامی، مربوط به ۱۵۴۸ میلادی که در شیراز نگهداری می‌شود.

گنجه از قرن چهام هجری مرکز ولایت ارّان بود، و تا پیش از یورش مغولان از زیباترین شهرهای آسیای غربی به شمار می‌رفت.[۹]. نام گنجه، از لغت "گنج" فارسی برگرفته شده است[۱۰]. زبان محاورهٔ مردم ارّان مثل ساکنان سایر نواحی شمال غرب ایران، گونه‌ای از زبان پهلوی (یا فهلوی) بوده است.[۱۱] جغرافی‌نویسان قدیم آن زبان را ارّانی نامیده‌اند. ابن حوقل می‌گوید: «مردم بردعه (مرکز قدیم ارّان) به ارّانی سخن می‌گویند». مقدسی در احسن‌التقاسیم توضیح بیشتر در بارهٔ آن زبان دارد و می‌گوید: «در ارّان به ارّانی سخن ‌می‌گویند و فارسی ایشان قابل فهم است، و در پاره‌ای حرف‌ها به زبان خراسانی نزدیک است.» اما زبان نوشتاری شاعران و نویسندگان آن دیار را «فارسی ارانی» نامیده‌اند (در برابر فارسی دری). آمیزش لهجه‌ها و زبان‌های نواحی مختلف ایران، و رواج سخن خاقانی و نظامی به مدت هشتصد سال در سراسر ایران، موجب شد که بسیاری از تعبیرهای خاص آنان وارد فرهنگها یا زبان شاعران و نویسندگان دیگر شده و جزو فارسی دری درآید. [۱۲]

بنابر قول گیراگوس گاندزاکـِتسی (تاریخنگار و کشیش ارمنی در دوران نظامی گنجوی و خود نیز از اهالی شهر گنجه)، پیش از حمله مغولان به شهر گنجه، شهر گنجه دارای انبوه جمعیت پارسیان و اقلیتی از مسیحیان بود[۱۳]. باید توجه داشت که گیراگوس بین پارسی و عربی و ترک تفاوت می‌گذاشته است و وقتی در متن خود ساکنان شهر گنجه را پارسی می‌خواند منظورش پارسی است نه نام عمومی برای تمام مسلمانان. او برای اعراب از واژه‌ی «تاچیک» (Tachik همان تاجیک یا تازیک = تازی = عرب = مسلمان - نیز بنگرید به نوشتارهای پارسی میانه همچون جاماسپنامه) استفاده می‌کند وعربان را تاچیک می‌خواند. او ترکان را تئورک (T'urk) می‌نویسد. برای نمونه در فصل ۱۸ می‌نویسد که «جلال‌الدین محمد خوارزمشاه سپاهیان خود را از میان ایرانیان(پارسیان) و تاچیکان و تئورکان گرد آورد.» [۱۴].

در کتاب نزهت المجالس نیز شعرهایی از بیست و چهار شاعر پارسی‌گوی اهل گنجه از پیش از یورش مغولان ذکر شده است و وجود این تعداد شاعر پارسی‌گوی تنها از شهر گنجه، که در قرن ششم و هفتم در شمال‏غرب ایران قدم به عرصه گذاشته‏اند و در زبان همگانی ایرانیان ـ فارسی ـ شعر سروده‏اند، نشان‌دهندهٔ رواج بازار شعر و ادب پارسی در عصر نظامی و همچنین مؤید آن است که در ارّان، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بوده‌است[۱۵][۱۶] [۱۷].

[ویرایش] شاعری و سبک نظامی

نسخهٔ خطی از خمسهٔ نظامی، اثر هنرمند ایرانی کمال‌الدین بهزاد، مربوط به ۱۴۹۴ میلادی، که ماجرای معراج پیامبر اسلام را بازگو می‌کند.

نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستان‌سرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته‌است شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است.

وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته‌است. [۱۸]

ضمناً بنا بر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمی و لغات و ترکیبات عربی وافر و بسیاری از اصول و مبانی حکمت و عرفان و علوم عقلی به هیچ روی ابا نکرده و به همین سبب و با توجه به دقت فراوانی که در آوردن مضامین و گنجانیدن خیالات باریک در اشعار خود داشت، سخن او گاه بسیار دشوار و پیچیده شده است. با این حال مهارت او در ایراد معانی مطبوع و قدرت او در تنظیم و ترتیب منظومه‌ها و داستان‌های خود باعث شد که آثار او بزودی مورد تقلید قرار گیرد.[۱۹]


نظامی گرچه شاعری داستان‌سراست و بیشتر به داستان‌های عاشقانه و یا به قول خود وی به «هوسنامه‌»ها پرداخته است، ولی او شاعری است حکیم و اندیشه‌ور، آشنا با فرهنگ و تاریخ ایران، که در پس قصه‌ها و هوسنامه‌هایش نکاتی عمیق نهفته است، و به همین سبب است که او چند بار از خوانندگان مثنوی‌هایش خواسته است تا رازها و رمزهای موجود در شعر او را نیز کشف کنند، از جمله در این دو بیت در هفت پیکر:

هر چه در نظم او ز نیک و بد استهمه رمز و اشارت خرد است
هر یک افسانه‌ای جداگانهخانهٔ گنج شد نه افسانه

[۲۰]

اشعار نظامی گنجوی با سرچشمه فرهنگ ایرانی او، ایران پیشااسلامی و پسااسلامی را وحدت میبخشد[۲۱].


[ویرایش] نظامی گنجوی و پیشینیان

پاره‌ای از داستانهای نظامی در شاهنامه نیز آمده است، ولی نظامی از لحاظ سبک و سخنوری از فخرالدین اسعد گرگانی نیز بهره برده است. [۲۲].

او در کتابهای خسرو و شیرین و لیلی و مجنون و اسکندرنامه و هفت پیکر از فردوسی و شاهنامه نام می‌آورد. برای نمونه در اسکندرنامه فردوسی را سخنگوی پیشینه دانای طوس میخواند.

از ان خسروی می که در جام اوستشرف نامه​ی خسروان نام اوست
سخنگوی پیشینه دانای طوسکه آراست روی سخن چون عروس
در آن نامه کان گوهر سفته راندبسی گفتنیهای ناگفته ماند
اگر هر چه بشنیدی از باستانبگفتی دراز آمدی داستان
نگفت آنچه رغب پذیرش نبودهمان گفت کز وی گزیرش نبود

همچنین برخی از ابیات نظامی با شاهنامه تطبیق دارد:

فردوسی:

چنان دان که شاهی و پیغمبریدو گوهر بود در یک انگشتری

نظامی:

نزد خرد شاهی و پیغمبریچو دو نگین است در انگشتری

فردوسی:

جهان را بلندی و پستی توییندانم چی ای هر چه هستی تویی

نظامی:

همه نیستند آنچه هستی توییپناه بلندی و پستی تویی

[ویرایش] آثار نظامی

خمسهٔ نظامی، به قلم سال ۱۵۲۴ در هرات، واقع در موزه هنرهای متروپولیتن نیویورک

اثر معروف و شاهکار بی‌مانند نظامی، خمسه یا پنج گنج است که در قلمرو داستان‌های غنایی امتیاز بسیار دارد و او را باید پیشوای این‌گونه شعر در ادب فارسی دانست. خمسه یا پنج گنج نظامی شامل پنج مثنوی است:

  • مخزن الاسرار، در بحر سریع، در حدود ۲۲۶۰ بیت مشتمل بر ۲۰ مقاله در اخلاق و مواعظ و حکمت. در حدود سال ۵۷۰ به اتمام رسیده است و از آن است این ابیات :
هر که تو بینی ز سپید و سیاهبر سرکاری است درین کارگاه
جغد که شوم است به افسانه دربلبل گنج است به ویرانه در
هر که درین پرده نشانیش هستدرخور تن قیمت جانیش هست


  • خسرو و شیرین، در بحر هزج مسدس مقصور و محذوف، در ۶۵۰۰ بیت ، که به سال ۵۷۶ ه' .ق. نظمش پایان گرفته است. ابیات زیر در توصیف آب‌تنی شیرین از آنجاست:
چو قصد چشمه کرد آن چشمهٔ نورفلک را آب در چشم آمد از دور
سهیل از شعر شکرگون برآوردنفیر از شعری گردون برآورد
پرندی آسمان‌گون بر میان زدشد اندر آب و آتش در جهان زد


  • لیلی و مجنون، در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور و محذوف، در ۴۷۰۰ بیت. نظم این مثنوی به سال ۵۸۸ هجری به پایان رسیده است و از آنجاست:
مجنون چو حدیث عشق بشنیداول بگریست ، پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجستدر حلقهٔ زلف کعبه زد دست
می‌گفت گرفته حلقه در برکامروز منم چو حلقه بر در


  • هفت پیکر (که آن را بهرام‌نامه و هفت گنبد نیز خوانده‌اند)، در بحر خفیف مسدس مخبون مقصور و محذوف، در ۵۱۳۶ بیت، در سرگذشت افسانه‌ای بهرام گور. از آن منظومه است در وصف ایران:
همه عالم تن است و ایران دلنیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشددل ز تن به بود یقین باشد
میانگیز فتنه میافروز کینخرابی میاور در ایران زمین
تو را ملکی آسوده بی داغ و رنجمکن ناسپاسی در آن مال و گنج


  • اسکندرنامه، در بحر متقارب مثمن مقصور و محذوف، در ۱۰۵۰۰ بیت، مشتمل بر دو بخش شرفنامه و اقبالنامه که در حوالی سال ۶۰۰ به اتمام رسیده است. و از آنجاست این ابیات در مرگ دارا:
سکندر چو دانست کآن ابلهاندلیرند بر خون شاهنشهان
پشیمان شد از کرده پیمان خویشکه برخاستش عصمت از جان خویش
چو در موکب قلب دارا رسیدز موکب روان هیچکس را ندید
تن مرزبان دید در خاک و خونکلاه کیانی شده سرنگون

[ویرایش] برخی انتساب‌ها با انگیزهٔ سیاسی

یکی از محققان جمهوری شوروی آذربایجان بیتی را به نظامی منسوب کرد[۲۳] که از دید فنی (قافیه) نادرست است و در هیچ نسخهٔ خطی وجود ندارد. همچنین در ادبیات پارسی و فرهنگ ایرانی همواره گرگ جانوری خونخوار و دَدمنش به شمار آمده است. بیت جعلی مورد نظر(که بدون هیچ بیت پیشین و پسین جعل شده است) چنین است[۲۴].

پدر بر پدر، مر مرا ترک بودبه فرزانگی هر یکی گرگ بود

نظامی در ابیات راستینش نیز گرگ را حیوانی نادان و وحشی معرفی میکند و آن را کمتر از شیر و روبه میداند:

ز آن بر گرگ روبه راست شاهیکه روبه دام بیند گرگ ماهی

یا:

به وقت زندگی رنجور حالیمکه با گرگان وحشی در جوالیم

یا:

پیامت بزرگست و نامت بزرگنهفته مکن شیر در چرم گرگ

یا:

روباه ز گرگ بهره زان بردکین رای بزرگ دارد آن خرد


با وجود اینکه تمامی آثار نظامی گنجوی پارسی هست[۲۵]، قوم‌گرایان پانترکیست دیوان یک شاعر دیگر به نام نظامی قونوی (از دوران حکومت عثمانی)[۲۶] را به نظامی گنجوی منسوب میکنند[۲۷]

[ویرایش] پانویس

  1. جلال متینی، حکیم نظامی شاعری اندیشه‌ور، ایران‌شناسی، سال سوم، شمارهٔ ۳، پاییز ۱۳۷۰، ص ۴۵۳
  2. A)C. A. (Charles Ambrose) Storey and Franço de Blois (2004), “Persian Literature - A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period.”, RoutledgeCurzon; 2nd revised edition (June 21, 2004). Pg 363: “Nizami Ganja’i, whose personal name was Ilyas, is the most celebrated native poet of the Persians after Firdausi. His nisbah designates him as a native of Ganja (Elizavetpol, Kirovabad) in Azerbaijan, then still a country with an Iranian population, and he spent the whole of his life in Transcaucasia;
  3. V. Minorsky, Studies in Caucasian History, Cambridge University Press, 1957. pg 34:"The author of the collection of documents relating to Arran Mas’ud b. Namdar (c. 1100) claims Kurdish nationality. The mother of the poet Nizami of Ganja was Kurdish (see autobiographical digression in the introduction of Layli wa Majnun). In the 16th century there was a group of 24 septs of Kurds in Qarabagh, see Sharaf-nama, I, 323. Even now the Kurds of the USSR are chiefly grouped south of Ganja. Many place-names composed with Kurd are found on both banks of the Kur"
  4. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، ص ۷۹۹
  5. در رابطه با پدر او، بهروز ثروتیان این بیت در لیلی و مجنون را شاهد می‌آورد («دهقان فصیح پارسیزاد - از حال عرب چنین کند یاد») و می‌نویسد: «دهقان فصیح پارسی زاد: نظامی گنجه​ای/عرب:مجنون و پدر او/یادداشت- سرآغاز بندهای لیلی و مجنون همه به توضیحی کنایی آراسته است و شاعر بالکنایه اشاره میکند که این بخش از خود اوست یا در داستان اصلی و به زبان عربی آمده است. بیت اول بند 36 از اهمیت به سزایی از نظر تاریخ تحقیق در زندگی و آثار نظامی برخوردار است و آن اینکه شاعر شغل و موقعیت اجتماعی خود را که «دهقان» بوده است و همچنین نژاد او که خود را «پارسی زاده» می​نامد، به تصریح بیان داشته و هیچگونه تردیدی در صحت بیت و مطلب نیست و با تحقیق درباره​ی دهقانان قرن ششم در آذربایجان و بررسی "پارسی" که آیا نظر او «ایرانی» است یا زبان «پارسی» و یا هر دو، گوشه​ای از حیات و موقعیت اجتماعی شاعر آشکار میگردد. بهروز ثروتیان، "لیلی و مجنون"(نظامی گنجه ای)- انتشارات امیر کبیر- صفحه ۴۲۴: نقل قول: دهقان فصیح پارسی زاد: نظامی گنجه​ای عرب:مجنون و پدر او یادداشت- سرآغاز بندهای لیلی و مجنون همه به توضیحی کنایی آراسته است و شاعر بالکنایه اشاره میکند که این بخش از خود اوست یا در داستان اصلی و به زبان عربی آمده است. بیت اول بند 36 از اهمیت به سزایی از نظر تاریخ تحقیق در زندگی و آثار نظامی برخوردار است و آن اینکه شاعر شغل و موقعیت اجتماعی خود را که «دهقان» بوده است و همچنین نژاد او که خود را «پارسی زاده» می​نامد، به تصریح بیان داشته و هیچگونه تردیدی در صحت بیت و مطلب نیست و با تحقیق درباره​ی دهقانان قرن ششم در آذربایجان و بررسی "پارسی" که آیا نظر او «ایرانی» است یا زبان «پارسی» و یا هر دو، گوشه​ای از حیات و موقعیت اجتماعی شاعر آشکار میگردد. در برخی از نسخه‌های اسکندرنامه، این دو بیت نیز آمده است:
    چو در گرچه در بحر گنجه گممولی از قهستان شهر قمم
    به تفرش دهی هست "تا"(طا) نام اونظامی از آنجا شده نام‌جو

    وحید دستگردی معتقد است که این دو بیت‌ شاید الحاقی باشند ولی عراقی بودن نظامی و اینکه پدر و نیاکانش اهل عراق عجم بوده​اند را مسلم می‌داند. وحید دستگردی نیز مینویسد:«برای اثبات این مطلب که آیا زاد و بوم نظامی همان شهر گنجه است یا آنکه در عراق متولد و در زمان کودکی با پدر به گنجه رفته، دلیلی در اشعارش نیست، ولی تقریباً تمام تذکره نویسان می​نگارند که در گنجه متولد شده است، اما عراقی الاصل بودن وی مسلم است. بدین دلیل که در همه جا عراق را ستایش و همواره به دیدار عراق و مسافرت بدین صوب اضهار شوق کرده است و از آن جمله است(مخزن الاسرار ص 179):

    گنجه گره کرده گریبان منبی​گرهی گنج عراق آن من
    بانگ برآورده جهان کای غلامگتجه کدام است، نظامی کدام؟

    (خسرو و شیرین ص 361):

    عراقی​وار بانگ از چرخ بگذاشتبه آهنگ عراق این بانگ برداشت

    شرفنامه(ص 53)

    عراق دل افروز باد ارجمندکه آوازه​ی فضل از او شد بلند

    دلیل قمی و تفرشی بودن نظامی نزد تذکره نویسان این دو بیست از اقبالنامه ص (29):

    گرچه در بحر گنجه گممولی از قهستان شهر قمم
    به تفرش دهی هست "تا" نام اونظامی از آنجا شده نام جو

    این دو بیت به ابیات نظامی هرچند شباهت تام دارد ول زبان همان زبان است، اما در نسخ کهن سال ما این دو نیست، بعلاوه در جایی واقع شده است که ارتباطی با مطلب ندارد و رشته​ی معنی را قطع می​کند، یعنی میانه​ای این دو بیت:

    (اقبالنامه ص 29): این دوبیت کمال ارتباط معنوی و لفظی را با هم دارند و صاحب ذوق سلیم می​داند که جای دو بیت تفرش و قم در میان این دو بیت نیست، پس باآنکه عراقی بودن نظامی مسلم است و پدر و نیاکانش اهل عراق عجم بوده​اند دلیل مسملی برقمی و تقرشی بودن وی در دست نیست و این دو بیت به دلیل عدم تناسب مکان و نبودن در نسخ کهن​سال شاید الحاقی باشد» برات زنجانی- آثار و احوال و شرح مخزن الاسرار نظامی گنجوی- دانشگاه تهران -1384).

    فرانکویس دا-بلویس (محقق نظامی‌شناس) نیز در کتاب خود به نام «بررسی ادبیات پارسی» این دو بیت را الحاقی تشخیص داده است و معتقد است نظامی اهل گنجه بوده (که در آن زمان به گفت او: هنوز دارای مردمان ایرانی بود) تمام عمر خود را در قفقاز جنوبی گذرانده‌است.

    C. A. (Charles Ambrose) Storey and François de Blois (2004), "Persian Literature - A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period.", RoutledgeCurzon; 2nd revised edition (June 21, 2004). ISBN 0947593470. Pg 363: "Nizami Ganja’i, whose personal name was Ilyas, is the most celebrated native poet of the Persians after Firdausi. His nisbah designates him as a native of Ganja (Elizavetpol, Kirovabad) in Azerbaijan, then still a country with an Iranian population, and he spent the whole of his life in Transcaucasia; the verse in some of his poetic works which makes him a native of the hinterland of Qom is a spurious interpolation."

    نظامی ز گنجینه بگشای بندگرفتاری گنجه تا چند چند
    برون آر اگر صیدی افکنده​ایروان کن اگر گنجی آکنده​ای
  6. پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد، ص ۲۳
  7. هرچند برخی از محققان مانند وحید دستگردی با استناد یک بیت، نام این کنیزک را آفاق دانستند، اما سعید نفیسی می‌گوید: «مرحوم وحید دستگردی ازین بیت که گوید:
    سبک رو چون بت قفچاق من بودگمان افتاد که خود آفاق من بود

    استنباط عجیبی کرده و نام این کنیزک و همسر نظامی را "آفاق" دانسته است و متوجه نبوده است که مراد وی از «گمان افتاد که خود کافاق من بود» این نیست که نامش آفاق بوده بلکه مقصود اینست که چنین باو دل بسته بوده است که او را همه چیز خود میدانسته و در نزد او جانشین همۀ آقاق و در برابر همۀ آقاق بوده است. البته در زمان ما معمول شده است که نام زنان را «آفاق» بگذارند اما در زمان نظامی این کلمه در نام زنان معمول نبوده و نظیر آن در جای دیگر نشده است و بسیار بعید می‌نماید که نام این همسر آفاق بوده باشد» (دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، به کوشش سعید نفیسی، ۱۳۳۷، ص ۳۹۵)

    جای دیگر نظامی به دو همسر دیگر خود اشاره می‌کند:

    فلک پیشتر زین که آزاده بوداز آن به کنیزی مرا داده بود
    همان مهر و خدمتگری پیشه داشتهمان کاردانی در اندیشه داشت
    پیاده نهاده رخش ماه رافرس طرح کرده بسی شاه را
    خجسته گلی خون من خورد اوبجز من نه کس در جهان مرد او
    چو چشم مرا چشمه‌ی نور کردز چشم منش چشم بد دور کرد
    رباینده‌ی چرخ آنچنانش ربودکه گفتی که نابود هرگز نبود
    بخشنودیی کان مرا بود از اوچگویم خدا باد خشنود از او
    مرا طالعی طرفه هست از سخنکه چون نو کنم داستان کهن
    در آن عید کان شکر افشان کنمعروسی شکر خنده قربان کنم
    چو حلوای شیرین همی ساختمز حلواگری خانه پرداختم
    چو بر گنج لیلی کشیدم حصاردگر گوهری کردم آنجا نثار
    کنون نیز چون شد عروسی بسربه رضوان سپردم عروسی دگر
    ندانم که با داغ چندین عروسچگونه کنم قصه روم و روس
    به ار نارم اندوه پیشینه پیشبدین داستان خوش کنم وقت خویش
    از این اشعار آشکار میگردد که گذشته از کنیز و همسری که هنگام نظم خسرو و شیرین از دست داده است، همسر دیگری از دست داده که هنگام لیلی و مجنون زنده نبوده و همسر سومی از دست او رفته که هم کنیز بوده و چنانکه که خود گوید جز وی مرد دیگری ندیده یعنی دوشیزه بوده است و هنگان نظم اقبال نامه زنده نبوده است. به نظر میرسد که از این دو همسر دیگر فرزندی نداشته است.
  8. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، ص ۷۹۹
  9. دایره‌المعارف فارسی: گنجه
  10. C. Edmund Bosworth , Ganja in Encyclopaedia Iranica [۱]
  11. محمدامین ریاحی، مقدمه بر نزهت‌المجالس، ص ۲۸
  12. محمدامین ریاحی، مقدمه بر نزهت‌المجالس، ص ۳۰
  13. در فصل 21 کتاب (ارمنی اصلی لغت «پارسی» را بجای «ایرانی» بکار برده است): [۲] should be noted that in the Middle Ages Armenians all Iranian-speaking were called " parsik - Persians , as reflected in the translation of that passage into English: Kirakos Gandzakatsi Kirakos Gandzakats'i's History of the Armenians / Translation from Classical Armenian by Robert Bedrosian. - New York: 1986. - P. 197. This city was densely populated with Iranians and a small number of Christians. It was extremely inimical to Christ and His worship, insulting and cursing the Cross and the Church, scorning and deriding the priests and attendants. Therefore, when their limit of sin had filled up, the protest against their wickedness rose to the Lord. Earlier a sign of their [impending] destruction appeared, just as had happened above Jerusalem, before its destruction. اصل ارمنی: Kirakos Gandzakets'i, Patmut'iwn Hayots' [Kirakos of Gandzak, History of Armenia], edited by K.A. Melik'-Ohanjanyan, (Erevan, 1961), p. 235. Ays k'aghak's bazmambox lts'eal parsko'k', ayl sakaw ew k'ristone'iwk'...
  14. History of the Armenians / Translation from Classical Armenian by Robert Bedrosian. - New York: 1986. http://rbedrosian.com/kg8.htm
  15. محمدامین ریاحی، مقدمه بر نزهت‌المجالس.
  16. C. A. (Charles Ambrose) Storey and Franço de Blois (2004), “Persian Literature - A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period.”, RoutledgeCurzon; 2nd revised edition (June 21, 2004). Pg 363: “Nizami Ganja’i, whose personal name was Ilyas, is the most celebrated native poet of the Persians after Firdausi. His nisbah designates him as a native of Ganja (Elizavetpol, Kirovabad) in Azerbaijan, then still a country with an Iranian population, and he spent the whole of his life in Transcaucasia;
  17. محمدامین ریاحی - نزهت المجاس - دانشنامه ایرانیکا: Amin Riyahi, Nozhat al-Majales, in Encycloapedia Iranica [۳] The most significant merit of Nozhat al-majāles, as regards the history of Persian literature, is that it embraces the works of some 115 poets from the northwestern Iran (Arrān, Šarvān, Azerbaijan; including 24 poets from Ganja alone), where, due to the change of language, the heritage of Persian literature in that region has almost entirely vanished. Nozhat al-mājales is thus a mirror of the social conditions at the time, reflecting the full spread of Persian language and the culture of Iran throughout that region, clearly evidenced by the common use of spoken idioms in poems as well as the professions of the some of the poets (see below). The influence of the northwestern Pahlavi language, for example, which had been the spoken dialect of the region, is clearly observed in the poems contained in this anthology. In contrast to poets from other parts of Persia, who mostly belonged to higher echelons of society such as scholars, bureaucrats, and secretaries, a good number of poets in the northwestern areas rose from among the common people with working class backgrounds, and they frequently used colloquial expressions in their poetry. They are referred to as water carrier (saqqāʾ), sparrow dealer (ʿoṣfori), saddler (sarrāj), bodyguard (jāndār), oculist (kaḥḥāl), blanket maker (leḥāfi), etc., which illustrates the overall use of Persian in that region. Chapter eleven of the anthology contains interesting details about the everyday life of the common people, their clothing, the cosmetics used by women, the games people played and their usual recreational practices such as pigeon fancying (kabutar-bāzi; p. 444), even-or-odd game (ṭaq yā joft bāzi; p. 446), exercising with a sledgehammer (potk zadan; p. 443), and archery (tir-andāzi; p. 444). There are also descriptions of the various kinds of musical instruments such as daf (tambourine; see DAF[F] and DĀYERA), ney (reed pipe), and čang (harp), besides details of how these instruments were held by the performers (pp. 150-63). One even finds in this anthology details of people's everyday living practices such as using a pumice (sang-e pā) to scrub the sole of their feet and gel-e saršur to wash their hair (pp. 440-41).
  18. ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، ص ۸۰۹
  19. ذبیح‌الله صفا، گنج سخن، جلد ۲، ص ۲
  20. جلال متینی، حکیم نظامی شاعری اندیشه‌ور، ایران‌شناسی، سال سوم، شمارهٔ ۳، پاییز ۱۳۷۰، ص ۴۵۵
  21. Peter J. Chelkowski, «Mirror of the Invisible World», New York: Metropolitan Museum of Art, 1975. pp 6: «Nizami's strong character, his social sensibility, and his poetic genius fused with his rich Persian cultural heritage to create a new standard of literary achievement. Using themes from the oral tradition and written historical records, his poems unite pre-Islamic and Islamic Iran»,
  22. Dick Davis VIS O RĀMIN Iranica (July 20, 2005). [۴] The poem had an immense influence on Neẓāmi, who takes the bases for most of his plots from Ferdowsi but the basis for his rhetoric from Gorgāni. This is especially noticeable in his Ḵosrow o Širin, which imitates a major scene (that of the lovers arguing in the snow) from Vis o Rāmin, as well as being in the same meter (hazaj) as Gorgāni’s poem. Nezami’s concern with astrology also has a precedent in an elaborate astrological description of the night sky in Vis o Rāmin. Given Nezami’s own paramount influence on the romance tradition, Gorgāni can be said to have initiated much of the distinctive rhetoric and poetic atmosphere of this tradition, with the exception of its Sufi preoccupations, which are quite absent from his poem.
  23. پیش‌گفتار کتاب نظامی و ادبیات ترکی نوشتهٔ ارسلی نوشابی، نشریات علم، باکو 1980
  24. جلال متینی، «سندی معتبر بودن بر در ترک بودن نظامی گنجوی!»، ایرانشناسی، سال 4, 1371. [۵]
  25. The Russian philologist Ivan Mikhailovich Steblin-Kamensky, Professor and the Dean of the Oriental Department of Saint Petersburg University comments (―Oriental Department is ready to cooperate with the West‖, Saint Petersburg University newspaper, № 24—25 (3648—49), 1 November 2003‖). http://www.spbumag.nw.ru/2003/24/1.shtml): Мы готовили таких специалистов, но, как показывает наше с ними общение, там очень много националистических тенденций, научных фальсификаций. Видимо, это связано с первыми годами самостоятельности. В их трудах присутствует националистическое начало, нет объективного взгляда, научного понимания проблем, хода исторического развития. Подчас – откровенная фальсификация. Например, Низами, памятник которому воздвигнут на Каменноостровском проспекте, объявляется великим азербайджанским поэтом. Хотя он по-азербайджански даже не говорил. А обосновывают это тем, что он жил ترجمه انگلیسی: на территории нынешнего Азербайджана – но ведь Низами писал свои стихи и поэмы на персидском языке! Translation: " We trained such specialists, but, as shown by our communication with them, there are a lot of nationalistic tendencies there and academic fraud. Apparently it's related to the first years of independence. Their works include nationalist beginnings. Objective perspective, scientific understanding of the problems and timeline of historical developments are lacking. Sometimes there is an outright falsification. For example, Nizami, the monument of whom was erected at Kamennoostrovsk boulevard, is proclaimed Great Azerbaijani poet. Although he did not even speak Azeri. They justify this by saying that he lived in the territory of current Azerbaijan, but Nizami wrote his poems in Persian language! ترجمه فارسی: آثار نظامی به فارسی است و حتی زبان آذری را نمیدانسته است. (پروفسور ایوان استبلین-کامنسکی- رئیش بخش شرقشناسی دانشگاه سینت پیترسبورگ - سال 2003)
  26. Encyclopedia Iranica, NEẒĀMI QUNAVI, Osman G. Özgüdenlı
  27. محمدعلی کریمزاده تبریزی، «دیوان ترکی نظامی گنجوی!»، ایرانشناسی، سال هفدهم، شماره-ی سوم، 1384.[۶]

باباطاهر

باباطاهر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو
مقبره بابا طاهر

باباطاهر معروف به بابا طاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی‌سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده‌است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده‌است.[۱]

فهرست مندرجات

[نهفتن]

[ویرایش] آثار

برخی معتقدند ترانه ها یا دو بیتی‌های باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف و به لری سروده شده‌است.[۲][۳][۴] برخی محققان زبان وی را راژی و یا راجی و رازی دانسته‌اند که از گویش‌های قدیمی اهالی ری هستند.[۵][۶][۷]دو قطعه و چند غزل و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتاب سرانجام از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفا و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است. چهار نمونه از رباعیات بابا طاهر:[۸]

مو آن رندم که نامم بی قلندرنه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر
چو روز آیه بگردم گرد گیتیچو شو گرده به خشتی وانهم سر


ز دست دیده و دل هر دو فریادکه هر چه دیده وینه دل کنه یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولادزنم بر دیده تا دل گرده آزاد


خداوندا که بوشم با که بوشممژه پر اشک خونین تا که بوشم
همم کز در برانن سو ته آیمتو کم از در برانی واکه بوشم


هزارت دل بغارت برده ویشههزارانت جگر خون کرده ویشه
هزاران داغ ویش از ویشم اشمرهنی نشمرده از اشمرده ویشه


[ویرایش] زندگی

از خاندان و تحصیلات و زندگی بابا طاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، بابا طاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام او نیز قرار گرفته‌است. در یکی از دوبیتی‌های مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده‌است. او پس از ۸۵ سال زندگی وفات یافته‌است. آرامگاه وی در شمال شهر همدان در میدان بزرگی به نام وی قرار دارد. بنای مقبره بابا طاهر در گذشته چندین بار بازسازی شده‌است. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بوده‌است. در دوران حکومت رضاخان پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزه‌ای رنگی مربوط به سده هفتم هجری بدست آمد که دارای کتیبه‌ای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی با همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شده‌است. این بنای تاریخی طی شمار ۱۷۸۰ مورخه ۲۱/۲/۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیده‌است. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شده است.


افسانه‌های زیادی درباره زندگی و کرامات بابا طاهر موجود است. نقل شده است که بابا طاهر از دانش آموزان مکتبخانه همدان می پرسد که راه کسب آگاهی را به او نشان دهند. دانش آموزان در جواب به شوخی می گویند که او یک شب زمستانی را در یک مخزن آب سرد بگذراند! سپس بابا طاهر به نصیحت آنها عمل می‌کند و صبح به اشراق می رسد و از سر شوق فریاد می زند که "دیشب من کرد بودم و امروز صبح عرب شده ام". افسانه دیگر این است که گرمی آتش روح بابا طاهر موجب ذوب شدن برف‌های کوه الوند می شده است!برخی بر این باورند که نگارش کتاب "سرانجام" به سبب آن است که بابا طاهر یکی از بزرگان آیین "اهل حق" بوده است.[۹]

[ویرایش] آرامگاه خرم‌آباد

باباطاهر شاعر ایرانی به اعتقاد مردم لرستان ، لر و از اهالی خرم‌آباد بوده‌است. باباطاهر را در گویش لری بّاوطاهِر تلفظ می‌کنند.در آثار و دوبیتی‌های این شاعر ایرانی از برخی کلمات و اصطلاحات لری استفاده شده‌است و این دلیلی است که مردم لرستان این شاعر را اهل استان خود می‌دانند.[۱۰][۱۱]

[ویرایش] آرامگاه بزرگان و ادیبان جوار مزار بابا طاهر

مقبره بابا طاهر

برخی از بزرگان و ادیبانی که در جوار مزار بابا طاهر آرمیده‌اند:

[ویرایش] جستارهای وابسته

حافظ

حافظ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو


حافظ
(شمس الدین محمد بن بهاءالدّین شیرازی)
Mohammad Shams al-Din Hafez.jpg
تولدحدود ۷۲۷
شیراز
مرگ۷۹۲
شیراز
زمینه فعالیتشعر ،فلسفه ،عرفان


خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ - ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند.

حافظ یعنی نگه دارنده و به کسی گفته می‌شود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.

فهرست مندرجات

[نهفتن]

عشق حافظ

حافظ درباره عشق الهی که موضوع غزلهای عرفانی اوست، صحبت می­کند. در مورد عشق انسانی هم وقتی از معشوقان جسمانی و مادی صحبت می­کند، خاطر نشان می­کند که عشق وی همچون امری است که به یک سابقه ازلی ارتباط دارد. در غزلهای عرفانی حافظ، عشق مجازی همچون پرده­ای به نظر می­آید که عشق الهی در ورای آن پنهان است.

درد عشقی کشیده‌­ام که مپرس / زهر هجری کشیده­ام که مپرس

گشته­ام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیده­ام که مپرس[۱]

دیوان حافظ

نوشتار اصلی: دیوان حافظ


دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه‌های گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبان‌های جهان به‌چاپ رسیده است. شاید تعداد نسخه‌های خطّی ساده یا تذهیب شدهٔ آن در کتابخانه‌های ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد.[۲]

زندگی‌نامه

آرامگاه خواجه حافظ شیرازى
نوشتار اصلی: زندگی حافظ


اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است.مادرش نیز اهل کازرون بوده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدالله بهره‌ها گرفت.[۱]

در بارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخین و حافظ‌شناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ ه‍. ق [۳] و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ [۴] می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه‌ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال‌ها و حدود ۷۱۰ ه‍. ق تخمین می‌زنند.[۵] آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ه‍. ق روی داده‌است.

در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده می‌شود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ه‍. ق است. از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی (متولد ۷۷۷ ه‍. ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی (متولد ۸۱۷ ه‍. ق) به صراحت این تاریخ به‌عنوان سال وفات خواجه قید شده‌است. محل تولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده است.

نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال ۶۳۸ ه‍. ق - ۱۲۴۰ م) محی‌الدّین عربی دیده از جهان فروبسته بود، و ۵۰ سال قبل از آن (یعنی در سال ۶۷۲ ه‍. ق - ۱۲۷۳ م) مولانا جلال‌الدّین محمد بلخی درگذشته بود.

بعد از مرگ پدرش، برادرانش که هر کدام بزرگتر از او بودند، به سویی روانه شدند و شمس الدین با مادرش در شیراز ماند و روزگار آنها در تهیدستی می­گذشت.

همین که به سن جوانی رسید، در نانوایی به خمیرگیری مشغول شد، تا آنکه عشق به تحصیل کمالات او را به مکتب خانه کشاند. تحصیل علوم و کمالات را در زادگاه خود کسب کرد و مجالس درس علماء و فضلای بزرگ شهر خود را درک نمود. او قرآن کریم را از حفظ کرده بود و بنابر تصریح صاحبان نظر، تخلص حافظ نیز از همین امر نشأت گرفته است.

حافظ در سن 38 سالگی همسر خویش را از دست داد. و پس از او بار دیگر زمانه نامهربانی خود را به او نمایان ساخت و این بار فرزندش را از او گرفت.[۶]

درباره نحوه زندگی حافظ هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست. حتی به مقدار یک خط منبعی که هم عصر او باشد و خاطره‌ای از حافظ نقل کرده باشد وجود ندارد. اولین شرح‌حال‌های مکتوب در مورد حافظ مربوط به بیش از ۱۰۰ سال پس از وفات اوست. تمام شرح‌حال‌هایی که در حال حاضر در مورد حافظ نوشته می‌شود بر اساس برداشت شخصی نویسنده از اشعار او و برخی نشانه‌های تاریخی است که به‌طور مستقیم ربطی به حافظ ندارد. مانند شرح‌حال شاهان هم‌عصر حافظ و یا احوال عمومی شهر شیراز در آن روزگار.

حافظ و اسلام

دلبر حافظ معصوم است که همه عالم نسبت به پارسایی، عفاف و عصمت او اذعان دارند. در این راستا حافظ از میان اهل بیت - علیهم السلام - به محبوب عصر خود، یعنی حضرت مهدی - علیه السلام - نظر داشته است. البته حافظ درباره حضرت مهدی - علیه السلام - غزل گفته است نه قصیده، ولی سخن در اینجاست که تقریباً کمتر غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصف حال امام غائب از انظار نباشد. سرانجام با آتش شعله ور عشق محبوب دو عالم، به دیدار حضرت حق شتافته است. حافظ نام حضرت را صریحاً در اشعارش برده و از ظهور او و نابودی «دجال»؛ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی سخن گفته است.[۷]

کجاست صوفی «دجال» فعل ملحد شکل / بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید [۸]

گرچه شیرین دهنان پادشاهند ولی / «او سلیمان» زمانست که خاتم با اوست [۹]

مژده ­ای دل که «مسیحا» نفسی می­آید / که از انفاس خوشش بوی کسی می­آید

ز روان بخشی «عیسی» نزنم پیش تو دم / زانکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست [۱۰]

«یوسف» گم گشته باز آید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور [۱۱]

حافظ مکن اندیشه که آن «یوسف» مه روی / باز آید و از کلبه احزان به در آیی [۱۲]

گفتند خلایق که تویی «یوسف ثانی» / چون نیک بدیدم به حقیقت برسیدم [۱۳]

از دست غیبت تو شکایت نمی­کنم / تا نیست غیبتی نبود لذت حضور [۱۴]

علاقه به شیراز

علاقه ودید حافظ به شیراز از منظر دیوان او و غزلیاتش بخوبی مشهود است و این اشارات با رویدادهای تاریخی زمان حافظ تطابق دارد. بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می شود یقین در خلال ابیات آن رمزآسا و یا آشکارا واقعه ای در روانش و در اندیشه اش سیر می کند. چراکه حافظ را نباید یک شاعر ساده اندیش و مبالغه گو به شمار آورد. زیرا وی پیش از اینکه حتی شاعر باشد به مسایل دینی و فلسفی و عرفانی کاملاً آشنایی داشته و بینش وی در منتهای دریافت تأملات و دقایق اجتماعی است. لذا دید و دلبستگی حافظ به شیراز از دو منظر قابل بررسی است: یکی مطابقت سروده هایش با رخدادهای جامعه که گاهی بر وفق مراد وی است و دیگر طبیعت متنوع و چهارفصل شیراز در آن برهه از زندگی حافظ.

حافظ بعد از تحصیلات و کنجکاوی اش در فراگیری علوم زمان به عنفوان جوانی می رسد. شهر شیراز به یمین دولت شیخ ابواسحق اینجو حکمران فارس از امنیت و آرامش کاملی برخوردار بود و مردم از جمله شاعر جوان ما با کمال آسایش و راحتی روزگار می گذرانیدند. اماکن خیر در شهر،مساجد، مدارس و خانقاهها و املاک فراوانی که برآنها وقف کرده بودند بوفور یافت می شد. شیخ ابواسحق پادشاهی آزادی خواه بود که مردم را در آزادیهای احتماعی مخیر می داشت. شیراز در یک زمینی هموار بنا شده بود که دور شهر بارویی از زمان آل بویه برجا مانده بود. بدین ترتیب حافظ جوان نیز در این جامعه آزاد بو اسحاقی با شعف و مصلحت جویی زندگی می کرد و مسایل سیاسی زمان را به دقت زیر نظر داشت. شیراز که به گفته ابن بطوطه بهشت روی زمین بشمار می آمد و از هر سو طرب و شادمانی بر آن بارز، در این روز ها شاهدجنب و جوش حافظ جوان بود که هم از ثروت بهره داشت و هم از دانش. او از حافظان قرآن بود و در همین زمان قاریان در شهر بودند که به آواز خوش قرآن می خواندند.[۱۵]

با یورش محمدمبارزالدین حکمران کرمان ویزد به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچیده شد و این واقعه در شعر حافظ بازتابی تأسف انگیز دارد.

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ / که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود

دوران بعد از بواسحاق زمان استبداد مبارزالدین بود که اشعاری حاکی از خشم شاعر را به دنبال دارد. اوپادشاهی تندخو و ستمکار و متعصب بود بطوریکه حافظ اغلب او را «محتسب» می نامد و از اینکه آزادی و امنیت مردم را ضایع کرده حافظ در اندیشه آزاردادن اوست. ازاین جهت برخلاف عقیده محتسب به سرودن اشعاری تند به الفاظی از (می- میخانه- باده- مغ) می پردازد.

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم / خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیزست / به بانگ چنگ مخور باده که محتسب تیزست

محتسب داند که حافظ عاشق است / وآصف ملک سلیمان نیز هم

حافظ ستم بر همشهریان را برنمی تافت و رندانه در احقاق حق مردم تلاش می کرد تا اینکه شاه شجاع پدر ریاکارش را کور کرد و خود به جای او نشست و حافظ نیز چنین بشارتی را به شیرازیها می دهد که :

ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند / وز وی جهان برست و بت میگسار هم

دوران حکومت شاه شجاع دوباره آزادی و شادمانی مردم را به دنبال داشت و حافظ نیز به مراد دیرینه خود رسید که :

سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش / که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش

نکته دوم راجع به علاقه ودید حافظ به شیراز چنانکه گذشت طبیعت سرسبز و مناظر بدیع و باغات دلگشای شیراز بود. بهار شیراز و عطر دل انگبزبهار نارنج آن لطف خاصی داشت و درختان سرو که باغها را پوشانده بودند و انواع میوه هاکه در خاک شیراز پرورش می یافت دل از بیننده می ربود. گردشگاههای فروان که از زمان سعدی نیز باقی مانده بود مردم را به طرف خود می کشانید.[۱۶]

تنها حافظ نبود که «نسیم خاک مصلی و آب رکناباد» او را اجازه سیروسفر نمی داد. در بین تفرجگاههای شهر یکی «تکیه سعدی» نزدیک سرچشمه رکناباد در تنگ الله اکبر و دیگر باغ و زاویه سعدی. از نگاه حافظ

شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم / عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست / تا آب ما که منبعش الله اکبر است

شاعر آرمان طلب شیراز با نگاه تیزبین خود به بهار باصفای شهرش «نسیم روضه» شیراز را بدرقه راه مسافران می کند.

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس / نسیم روضه شیراز پیک راهت بس

شاعر رند شیراز بر خلاف سعدی بزگوار دل از شیراز بر نکند و به سفر طولانی نپرداخت و یا اگر به سفری رفت یقین طولانی نبوده است.بلکه عمر خود را در شیراز که از صفا و زیبایی آن شهر و همچنین گلگشت مصلی و آب رکناباد خوشدل بود ،صرف نمود .زیبایی طبیعت و روانی طبع شاعر نگرش عمیق او را در محیط پیرامون خود عجین کرده بود. لذا با نگاهی دقیق به مجموع عغیب‌گویی نکرده، ولی از آن‌جا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینه‌دار طلعت [۱۷] و طینت فارسی‌زبانان گردیده است.[۱۸]

مرا تا عشق تعلیم سخن کردحدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکته‌دان‌ستکه ما دیدیم و محکم جاهلی بود

ویژگی های شعر حافظ

۱- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است. چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

۲-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

ز شوق نرگس مست بلش شاعر نازک طبع را به گریه و زاری می کشاند.

نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار / که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب / مهیمنا برفیقان خود رسان بازم

هوای منزل یار آب زندگانی ماست / صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم

همچنین حافظ شاید همراه با وزیران و بزرگان یزد یکبار به اصفهان مسافرت کرده باشد . اما باز غم غرابت از شیراز او را آسوده نمی گذارد و می سراید:

گرچه صد رود است از چشمم روان / زنده رود و باغ کاران یاد باد

و در مقام مقایسه نیز شیراز را بر شهر اصفهان رجحان می دهد.

اگر چه زنده رود آب حیات است / ولی شیراز ما از اصفهان به

وقتی در یورش تیمور لنگ که دو سه سال پایان عمر حافظ رخ داد با آهنگی که نشان از اخلاق و علاقه اش به شیراز از آن آشکار است از لطف «حق » کمک می گیرد که حق نگذارد با سقوط شیراز « چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی » بیفتد.

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند / چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

او به شیراز عشق می ورزد و در غزلی دعایی می فرماید[۱۹]:

خوشا شیراز ووضع بی مثالش / خداوندا نگه دار از زوالش

ز رکناباد ما صد لوحش الله / که عمر خضر می بخشد زلالش

میان جعفرآباد و مصلی / عبیر آمیز می آید شمالش

به شیراز آی و فیض روح قدسی / بخواه از مردم صاحب کمالش

زبان و هنر شعری

همچون همهٔ هنرهای راستین، شعر حافظ پرعمق، چندوجهی، تعبیرپذیر، و تبیین‌جوی است. او هیچ‌گاه ادعای کشف و غیب‌گویی نکرده، ولی از آن‌جا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینه‌دار طلعت [۲۰] و طینت فارسی‌زبانان گردیده است.[۲۱]

مرا تا عشق تعلیم سخن کردحدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکته‌دان‌ستکه ما دیدیم و محکم جاهلی بود

ویژگی های شعر حافظ

۱- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلی بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است. پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که می حرام، ولی به ز مال او قافست

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

۵- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است. نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد: اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابها�ند بالایی چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

۳-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

من و انکار شراب این چه حکابت باشد غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

۴- طنز

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است. پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که می حرام، ولی به ز مال او قافست

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

۵- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است. نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد: اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است. دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست

ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان" دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی"

عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر"

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

غزلیات

غزلی از حافظ با خطاطی دیجیتال: اگر بر جای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست. حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم.

حافظ را چیره‌دست‌ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته‌اند[۲۲] موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله است و غزل‌سرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه‌پردازی است.

با آن‌که حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زده، نوآوری اصلی او در تک بیت‌های درخشان، مستقل، و خوش‌مضمون فراوانی است که سروده است. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سوره‌های قرآن تأثیر گرفته‌است، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانسته‌اند.[۲۳]

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظبه قرآنی که اندر سینه داری
نمونه‌ای از اشعار
پیش از اینت بیش از این اندیشهٔ عشّاق بودمهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین‌لبانبحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشندمنظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شدما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مهرویان مجلس گرچه دل می‌برد و دینبحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلددفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود


رباعیات

چندین رباعی به حافظ نسبت داده شده که هر چند از ارزش ادبی والایی، هم‌سنگ عزل‌های او برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آن‌ها تردید زیادی وجود ندارد. در تصحیح خانلری از دیوان حافظ تعدادی از این رباعیات آورده شده که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه او بوده‌اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بوده‌است. دکتر پرویز ناتل خانلری در باره رباعیات حافظ می‌نویسد: «هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی، ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمی‌افزاید.»[۲۴]

امشب ز غمت میان خون خواهم خفتوز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرستتا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت[۲۵]
هر دوست که دم زد از وفا دشمن شدهر پاک روی که بود تردامن شد
گویند شب آبستن غیب است عجبچون مرد ندید از که آبستن شد[۲۶]

حافظ و پیشینیان

یکی از باب‌های عمده در حافظ‌شناسی مطالعهٔ کمی و کیفی میزان، گستره، مدل، و ابعاد تأثیر پیشینیان و هم‌عصران بر هنر و سخن اوست. این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کرده‌اند: یکی از منظر استقلال، یگانگی، بی‌نظیری، و منحصربه‌فرد بودن حافظ، و اینکه در چه مواردی او اینگونه است. دوّم از دیدگاه تشابهات و همانندی‌های آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد.

از نظر یکتا بودن، هر چند حافظ قالب‌های شعری استادان پیش از خود و شاعران معاصرش همچون خاقانی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، عراقی، سعدی، امیر خسرو، خواجوی کرمانی و سلمایی دارد

همین ویژگی کم‌مانند، و نیز عالَم‌گیری و رواج بی‌مانند شعر اوست، که از دیرباز شرح‌نویسان زیادی را برآن داشته تا بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند. بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیّات فارسی، یعنی شبه قارّهٔ هند و امپراتوری عثمانی، به صورت زیر برخاسته‌اند.

شارحان ترک

۱. سودی بسنوی (درگذشت: ۱۰۰۰ ه‍.ق)، نویسندهٔ شرح چهار جلدی بر دیوان حافظ
۲. سروری (درگذشت: ۹۶۹ ه‍.ق)
۳. شمعی (درگذشت: ۱۰۰۰ ه‍.ق)
۴. سید محمد قونیوی متخلص به وهبی (درگذشت: ۇچشم می‌خورد.[۲۷]

تأثیر حافظ بر شعر دوره‌های بعد

تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگر چه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخی از حافظ‌پژوهان شعر او را پایه‌گذار سبک هندی می‌دانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است.[۲۸]

در مقدمه نسخه قزوینی و ستایشگر آمده است:

غزل سرایی حافظ بدان رسید که چرخنوای زهره و رامشگری بهشت از یاد
بداد داد بیان در غزل بدان وجهیکه هیچ شاعر از این گونه داد نظم نداد
چوشعر عذب روانش زبر کند گوییهزار رحمت حق بر روان حافظ باد

حافظ در جهان

سنگ مزار حافظ در حافظیه شیراز
نوشتار اصلی: حافظ در جهان


سروده‌های شاعران بزرگ برای حافظ

گوته

گوته، نابغه‌ترین ادیب آلمانی، «دیوان غربی - شرقی» خود را تحت تاثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظ‌نامه» به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جملهٔ آن‌ها می‌توان به دو شعر زیر اشاره کرد:

حافظا، در غزل‌هایت می‌شنوم
که شاعران را بزرگ داشته‌ای.
بنگر که اینک پاسخی فراخورت می‌دهم:
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگ‌داشتِ اوست.[۲۹]
خود را با تو برابر گرفتن، حافظا
راستی که دیوانگی است!
کشتی‌یی پُر شتاب و خروشان
به پهنهٔ پُر موج دریا در می‌آید،
و مغرور و دلیر به دلِ خیزاب‌ها می‌زند.
آن و دمی است که اقیانوس درهم‌اش بشکند.
ولی این تخته‌بند پوده هم‌چنان به پیش می‌راند.
در غزل‌های سبک‌خیز و تندآهنگِ تو
خنکای سیال دریا است،
و فورانِ کوه‌وار آتش نیز.
و گدازه‌ها مرا در خود غرق می‌کنند.
با این همه خیالی نیز درونم را می‌آکند
و شجاعت‌ام می‌بخشد.
مگر نه آن‌که من نیز در سرزمینِ خورشید
زیسته و عشق ورزیده‌ام!

نیچه

یکی دیگر از شاعران و فیلسوفان نام‌آور آلمان، نیچه، نیز در دیوان «اندرزها و حکمت‌ها»، یکی از شعرهای خود را با نام «به حافظ (آوای نوشانوش، پرسش یک آبنوش)» به او تقدیم کرده‌است:

میخانه‌ای که تو برای خویش
پی‌افکنده‌ای
فراخ‌تر از هر خانه‌ای است
جهان از سر کشیدن می‌یی
که تو در اندرون آن می‌اندازی،
ناتوان است.
پرنده‌ای، که روزگاری ققنوس بود
در ضیافت توست
موشی که کوهی را بزاد
خود گویا تویی
تو همه‌ای، تو هیچی
میخانه‌ای، می‌یی
ققنوسی، کوهی و موشی،
در خود فرو می‌روی ابدی،
از خود می‌پروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و مستی همهٔ مستانی
- تو و شراب؟[۳۰]

ترجمه‌های دیوان حافظ

تا کنون، شعر حافظ به ده‌ها زبان در تمامی دنیا ترجمه شده‌است. ازجمله قدیمی‌ترین این ترجمه‌ها می‌توان موارد زیر را برشمرد:[۳۱]

۱. تاریخ: ۱۶۸۰ م، نویسنده: F. Meninski، نام و نوع اثر: Linguarum Orientalium اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی ... - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: وین
۲. تاریخ: ۱۷۶۷ م، نویسنده: T. Hyde، نام و نوع اثر: Syntagma dissertationum اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی ... - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: آکسفورد
۳. تاریخ: ۱۷۷۱ م، نویسنده: de Reviski، نام و نوع اثر: Specimen poeseos Persicae شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: ذکر نشده
۴. تاریخ: ۱۷۷۴ م، نویسنده: J. Richardson، نام و نوع اثر: Specimen, Persian Poetry شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به انگلیسی ترجمه شد، محل انتشار: لندن

شرح حافظ

شعر حافظ بنا به ماهیّت و طبیعتش شرح‌طلب است. این امر، به هیچ وجه ناشی از دشواری یا دیریابی آن نیست، بلکه نشان از چندپهه است که حافظ سرسخت و بی‌باک به مبارزه با این بیماری پرداخته. حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود، جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده. آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام - که کتاب اصلی آن قرآن به زبان عربی است - افزود و او را تبدیل به رندی آزاد اندیش کرد به‌گونه‌ای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با ریاکاران اختصاص داده شده است:

فدای پیرهن چاک ماهرویان بادهزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
به کوی می فروشانش ز جامی بر نمی‌گیرندزهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد

او تعصبات را کنار گذاشته و فارغ از هر قید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خود را به‌عنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حٱ۲۴۴ ه‍.ق)[۳۲]

حافظ‌پژوهان شبه قاره

این گروه بیشتر از دستهٔ پیشین به شعر حافظ و شرح‌نگاری برآن روی‌آورده‌اند. تنها از ربع نخست سدهٔ یازدهم هجری تا ربع اوّل سدهٔ دوازدهم (حدود ۱۰۰ سال) ۹ شرح کوچک و بزرگ در منطقهٔ پنجاب نوشته‌شده‌است. به‌عنوان نمونه می‌توان این دو را ذکر کرد:

۱. مرج‌البحرین توسّط ختمی لاهوری در سال ۱۰۲۶ ه‍.ق
۲. مولانا عبدالله خویشگی قصوری که ۴ شرح بر دیوان خواجه نوشت (۱۱۰۶ ه‍.ق)

فال حافظ

دیشب به‌سیل اشک ره خواب می‌زدمنقشی به‌یاد خطّ تو بر آب می‌زدم
چشمم به‌روی ساقی و گوشم به‌قول چنگفالی به چشم و گوش درین باب می‌زدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفتمی‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم
خوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کامبر نام عمر و دولتِ احباب می‌زدم

مشهور است که امروز در خانهٔ هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت می‌شود. ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال می‌گیرند. برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال می‌گیرد ابتدا نیت می‌کند، یعنی در دل آرزویی می‌کند. سپس به طور تصادفی صفحه‌ای را از کتاب حافظ می‌گشاید و با صدای بلند شروع به خواندن می‌کند. کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحه‌ای می‌خوانند و سپس کتاب حافظ را می‌بوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را می‌گشایند و فال خود را می‌خوانند.

برخی حافظ را «لسان الغیب» می‌گویند یعنی کسی که از غیب سخن می‌گوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که هیچ کس زبان غیب نیست:

ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره در این حرم دارد

یکی از صنایع شعری ایهام است بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت می‌شود. ایهام در اشعار حافظ به‌صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته. همچنین از مهم‌ترین خصوصیات شعر حافظ گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل اوست؛ به‌گونه‌ای که در یک غزل از موضوع‌های فراوانی حرف می‌زند. از طرفی هر بیت شعر حافظ نیز به‌طور مستقل قابل تفسیر است. این ویژگی‌های شعر حافظ باعث شده که هر کس با هر نیتی که دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن را بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جمله‌ای در آن می‌یابد و فرد فکر می‌کند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده است. غافل از اینکه این ویژگی شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد.

حافظ زمانی که درمانده می‌شود به فال روی می‌آورد:

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده‌ام فالی و فریاد رسی می‌آید

افکار حافظ

آرامگاه حافظ در شب

روزگار حافظ روزگار زهد فروشی و ریاورزی بود�بوده است. آنان به‌جای آن‌که به‌راستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت، اغلب، خرقه‌داران و پشمینه‌پوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تندخویی شهرت داشتند[۳۳] و پای از سرای طبیعت بیرون نمی‌نهادند.[۳۴]

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کردبنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشدای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

در برابر صوفی، حافظ از عارف با نیکویی و احترام یادکرده؂وق دیگران مورد استفاده قرار می‌دهند. حافظ در این مبارزه به کسی رحم نمی‌کند شیخ، مفتی، قاضی و محتسب همه از کنایات و اشعار او آسیب می‌بینند.

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسبچون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولیدام تزویر مکن چون دگران قرآن را

او باده نوشی را برتر از زهدفروشی ریاکاران می‌داند:

باده‌نوشی که در او روی و ریایی نبودبهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاببهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند

برخی حافظ رامانند نیچه و گوته فیلسوفی حساس به مسائل وجودی انسان می‌دانند که آزاداندیش است و دروغ‌ستیز و ضدخرافات.

مباش در پی آزار و هرچه خواهی کنکه در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

واژه‌های کلیدی حافظ

در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت می‌شود که هر یک نقش اساسی و عمده‌ای را در بیان و انتقال پیام‌ها و اندیشه‌های عمیق برعهده دارد. به‌عنوان نقطهٔ شروع برای آشکار شدن و درک این مفاهیم، ابتدا باید با سیر ورود تدریجی آن‌ها در ادبیات عرفانی که از سدهٔ ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آغاز گردیده آشنا شد. از جملهٔ مهم‌ترین آن ها می‌توان به واژه‌گانی چون رند و صوفی و می اشاره کرد:

خدا را کم نشین با خرقه‌پوشانرخ از «رند»ان بی‌سامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هستخوشا وقت قبای «می»فروشان
در این «صوفی»وشان دَردی ندیدمکه صافی باد عیش دُردنوشان
رند

شاید کلمه‌ای دشواریاب‌تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود. کتاب‌های لغت آن‌را به عنوان زیرک، بی‌باک، لاابالی، و منکر شرح می‌دهند، ولی حافظ از همین کلمهٔ بدمعنی، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگ‌ها و در زبان‌های کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد.

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیسترهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی
آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به‌دستعالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
صوفی

حافظ، همواره، صوفی را به‌بدی یاد کرده و این به‌سبب ظاهرسازی و ریاکاری صوفیان زمان او م می‌نگرند.

آرامگاه حافظ هم‌چنین مکانی فرهنگی است. به‌عنوان مثال، برنامه‌های مختلف شعرخوانی توسط شاعران مشهور یا کنسرت خوانندگان به‌ویژه موسیقی سنتی ایرانی و عرفانی در کنار آن برگزار می‌شود.

حافظ شیرازی در شعری پیش‌بینی کرده است که مرقدش پس از او، زیارت‌گاه خواهد شد:

بر سر تربت ما چون گذری، همّت خواهکه زیارت‌گه رندان جهان خواهد بود

پانویس

  1. ظ…ظ‡ط¯ظˆغŒظ‘طھ ط¯ط± ط´ط¹ط± ط­ط§ظپط¸
  2. ذهن و زبان حافظ. ص ۲۶۵ - ۲۶۷
  3. صفا، ذبیح الله تاریخ ادبیات ایران
  4. غنی، قاسم. تاریخ عصر حافظ
  5. دهخدا، علی‌اکبر. لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ
  6. ظ…ظ‡ط¯ظˆغŒظ‘طھ ط¯ط± ط´ط¹ط± ط­ط§ظپط¸
  7. ظ…ظ‡ط¯ظˆغŒظ‘طھ ط¯ط± ط´ط¹ط± ط­ط§ظپط¸
  8. http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8_(%D8%BA%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)/%D8%A8%DB%8C%D8%A7_%DA%A9%D9%87_%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF
  9. http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8_(%D8%BA%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)/%D8%A2%D9%86_%D8%B3%DB%8C%D9%87_%DA%86%D8%B1%D8%AF%D9%87_%DA%A9%D9%87_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85_%D8%A8%D8%A7_%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA
  10. http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8_(%D8%BA%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87_%D9%85%D8%A7_%D8%AC%D8%B2_%D8%A8%D9%87_%D8%B1%D8%AE%D8%AA_%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1_%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
  11. http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8_(%D8%BA%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)/%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81_%DA%AF%D9%85%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A2%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87_%DA%A9%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86_%D8%BA%D9%85_%D9%85%D8%AE%D9%88%D8%B1
  12. http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8_(%D8%BA%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)/%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D9%84_%DA%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%B2_%D8%A2%D9%86_%DA%86%D8%A7%D9%87_%D8%B2%D9%86%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D9%87_%D8%AF%D8%B1%D8%A2%DB%8C%DB%8C
  13. http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8_(%D8%BA%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D8%AE%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%82_%DA%A9%D9%87_%D8%AA%D9%88%DB%8C%DB%8C_%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81_%D8%AB%D8%A7%D9%86%DB%8C
  14. http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8_(%D8%BA%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)/%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1_%D8%B2_%D8%B4%D8%A7%D8%AE_%D8%B3%D8%B1%D9%88_%D8%B3%D9%87%DB%8C_%D8%A8%D9%84%D8%A8%D9%84_%D8%B5%D8%A8%D9%88%D8%B1
  15. دیوان حافظ- محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی- انتشارات اقبال ۱۳۵۳
  16. تاریخ ادبیات – دکتر رضا زاده شفق- انتشارات شهسواری ۱۳۲۰
  17. اشاره است به بیت زیر:
    دل سراپردهٔ محبّت اوستدیده آئینه‌دار طلعت اوست
  18. حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶
  19. از سعدی تا جامی- ادوارد براون – ترجمه علی اصغر حکمت-ابن سینا ۱۳۵۱
  20. اشاره است به بیت زیر:
    دل سراپردهٔ محبّت اوستدیده آئینه‌دار طلعت اوست
  21. حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶
  22. Arthur Arberry ص ۲۲۴
  23. حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۴
  24. خانلری ۱۰۹۴
  25. خانلری ۱۰۹۷، در ۵ نسخه مورد برسی خانلری و به گزارش خانلری در دیوان کمال اسماعیل چاپ بحرالعلومی، صفحه ۸۲۷ آمده است.
  26. خانلری ۱۰۹۹، در ۲ نسخه مورد برسی خانلری.
  27. خرمشاهی، حافظ‌نامه...، بخش اول صفحهٔ ۴۰
  28. حافظ نامه، خرمشاهی
  29. دیوان غربی - شرقی، یوهان ولفگانگ فون گوته، محمود حدادی، نشر بازتاب‌نگار، شابک‌: ۰-۱-۹۲۸۳۱-۹۶۴
  30. اکنون میان دو هیچ/مجموعه اشعار نیچه، فریدریش ویلهلم نیچه، علی عبداللهی، نشر جامی، شابک: ۳-۱۱-۷۴۶۸-۹۶۴
  31. Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz صفحه xviii
  32. لاهوری ۲
  33. اشاره است به بیت زیر:
    پشمینه‌پوش تندخو، کز عشق نشنیدست بواز مستیَش رمزی بگو، تا ترک هشیاری کند
  34. اشاره است به بیت زیر:
    تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرونکجا به‌کوی طریقت گذر توانی کرد؟

جستارهای وابسته

در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالکجهدی کن و سرحلقهٔ رندان جهان باش[۱]
می
می بده تا دهمت آگهی از سر قضاکه به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهرکه تا بزاد و بشد[۲]، جام می ز کف ننهاد

آرامگاه حافظ

آرامگاه حافظ در شیراز
آرامگاه خواجه حافظ شیرازى

آرامگاه حافظ در شهر شیراز و در منطقهٔ حافظیّه در فضایی آکنده از عطر و زیبایی گل‌های جان‌پرور، درآمیخته با شور اشعار خواجه، واقع شده‌است. امروزه این مکان یکی از جاذبه‌های مهمّ گردشگری به‌شمار می‌رود و بسیاری از مشتاقان شعر و اندیشه‌ةای حافظ را از اطراف جهان به این مکان می‌کشاند.

در زبان اغلب مردم ایران، رفتن به حافظیّه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیده‌است. اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدّسی نظیر کعبه و بارگاه امامان به‌کار می‌رود، به‌خوبی نشان‌گر آن است که حافظ چه چهرهٔ مقدّسی نزد ایرانیان دارد. برخی از معتقدان به آیین‌های مذهبی و اسلامی، رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسوم مذهبی همراه می‌کنند. از جمله با وضو به آنجا می‌روند و در کنار آرامگاه حافظ به نشان احترام، کفش خود را از پای بیرون می‌آورند. سایر دلباختگان حافظ نیز به این مکان به‌عنوان سمبلی از عشق راستین و نمادی از رندی عارفانه با دیدهٔ احترام پرویز ناتل خانلری(سال ۱۳۷۵)

  • خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳
  • خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش دوّم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹. ISBN:ISBN 964-445-174-0
  • خداوندان عرش ادب ، نویسنده دکتر امید مجد ،انتشارات امید مجد ، شهریور ۱۳۸۱
  • خرّمشاهی، بهاءالدّین. ذهن و زبان حافظ، چاپ هفتم، انتشارات ناهید، تهران، ۱۳۸۰، ISBN:۹۶۴-۶۲۰۵-۱۸-۶
  • خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ، چاپ سوّم، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۷۸. ISBN:۹۶۴-۵۶۲۵-۲۹-۷
  • لاهوری، ابوالحسن عبدالرّحمن ختمی. شرح عرفانی غزل‌های حافظ، با تصحیح و تعلیقات ب�ی خطی غزلیات حافظ]]
  • حافظ به روایت عباس کیارستمی